جدول جو
جدول جو

معنی سبک روحی - جستجوی لغت در جدول جو

سبک روحی
(سَ بُ)
کمال تعلق. (غیاث) (آنندراج) :
رخ از باغ سبکروحی نسیمی
دهان از نقطۀ موهوم میمی.
نظامی.
، بلطافت سخن گفتن. (غیاث) (آنندراج) ، شادمانی. نشاط:
زآن حبۀ خضرا خور کز روی سبکروحی
هرکو بخورد یک جو بر سیخ زند سیمرغ.
(منسوب به حافظ، از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبک پوی
تصویر سبک پوی
تندرو، روندۀ چابک و چالاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبک روح
تصویر سبک روح
بی تکلف، بی تکبر، چست و چالاک
خوشحال، شاد، خندان، خنده کننده، درحال خندیدن، خندنده، شکفته، خنده ناک، خنده رو، ضحوک، ضاحک، منبسط، خندناک، خنداخند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبک رای
تصویر سبک رای
احمق، کودن، کم خرد، ابله، گول، تپنکوز، بدخرد، چل، غمر، کم عقل، خل، شیشه گردن، ریش کاو، خرطبع، دنگل، کهسله، دنگ، نابخرد، کانا، کاغه، بی عقل، تاریک مغز، کردنگ، لاده، غتفره، خام ریش، انوک، دبنگ، فغاک، گردنگل برای مثال برگردد بخت از آن سبک رای / کافزون ز گلیم خود کشد پای (نظامی۳ - ۳۸۱)
فرهنگ فارسی عمید
(سَ بُ)
دهی است از توابع ولوپی از دهات سوادکوه مازندران. (ترجمه سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو)
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ)
کم عقل. بی خرد. احمق. نادان:
برگردد بخت از آن سبک رای
کافزون ز گلیم خود کشد پای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ رَ)
سبک سری، مجازاً، افکندن اسب سوار را تا سبک شود:
که با من جهان سختئی میکند
ستورم سبک رختئی میکند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ)
کنایه از مردم ظریف. (برهان) (مهذب الاسماء) (رشیدی) (آنندراج). مرد لطیف و ظریف. (غیاث). آنکه جسم او در لطافت مثل روح شده باشد و در طیر و سیر مانند روح بود. (آنندراج) :
چو ریگست تیره گرانسایه نادان
چو آبی است روشن سبکروح دانا.
خاقانی.
گرانسایه زیر سبک روح بهتر
چو سنگ سیه زیر آب مصفا.
خاقانی.
غلام آن سبکروحم که سر بر من گران دارد
جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد.
سعدی (طیبات).
آن بار که گردون نکشد یار سبکروح
گر بر دل عاشق بنهد بار نباشد.
سعدی (طیبات).
بنوش می که سبکروحی و لطیف اندام
علی الخصوص در آن دم که سر گران داری.
حافظ.
آن سبکروحم که میگیرم جهان را در بغل
هم چو خون گرمی که گیرد آشنا را در بغل.
آقارضی (از آنندراج).
، تیزدل. زیرک: علامی ّ، سبکروح تیزفهم. (منتهی الارب) :
هر زمان تازه یکی دوست درآید ز درم
هم سبکروح بفضل و هم سبکروی بجاه.
فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 359).
، خندان و شکفته. (برهان) (آنندراج) : هش ّ، مرد شادمان و تازه روی و سبکروح. (منتهی الارب) :
بگاه صلح سبک روی تر ز حلم شجاع
بروز حرب گرانمایه تر زخشم حلیم.
ابوالفرج رونی.
، بی تعلق و تکلف. بی کبر و عناد. (برهان) (غیاث) (آنندراج) ، مقابل گران جان. (انجمن آرا) ، مرد سبکرفتار و چست و چالاک در هر کار. (غیاث). چست. (منتهی الارب) :
باد سبکروح بود در طواف
خود تو گران جان تری از کوه قاف.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبکروحی
تصویر سبکروحی
حالت و چگونگی سبکروح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبک روح
تصویر سبک روح
بی تکبر، چست و چالاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبک رای
تصویر سبک رای
کم عقل، بی خرد، نادان، احمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبک روح
تصویر سبک روح
خوشحال، خندان، بی تکلف، بی تکبر، چست، چالاک، سبکسار، خوار، فرومایه، بی وقار، بی خرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
انعدام الرّوح
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
Lifelessness, Drabness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
monotonie, absence de vie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
단조로움 , 무생명
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
tekdüzelik, cansızlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
بے رنگی , بے روحی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
ubonivu, kifo cha maisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
একঘেয়েমি , অবসন্নতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
שעמום , חוסר חיים
دیکشنری فارسی به عبری
بی روحی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
単調 , 無生気
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
eentonigheid, levenloosheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
नीरसता , निर्जीवता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
kebosanan, ketiadaan hidup
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
ความน่าเบื่อ , การขาดชีวิต
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
monotonía, falta de vida
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
monotonia, falta de vida
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
单调 , 无生气
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
monotonność, bezżyciowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
монотонність , безжиттєвість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
Tristesse, Leblosigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
однообразие , безжизненность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی روحی
تصویر بی روحی
monotonia, mancanza di vita
دیکشنری فارسی به ایتالیایی